همین طور ماه ها از سال تحصیلی گذشت تا به وسطاش رسید.یه روز مدیر سر صف اومد بهمون گفت که یه سوپرایز برای همه ی دانش اموزا داره و شروع کرد به سخنرانی.
مدیر:خب ما هر سال جشن هایی رو در مدرسه برگذار میکنیم.اما امسال منو بقیه ی مسئولان تصمیم گرفتیم که یه جشن خاصی رو برگذار کنیم،که باسال های قبل فرق داره.اما برای اینکه لذتشو ازتون نگیرم بهتون نمیگم چه جشنیه تا زنگ تفریح توی برد مدرسه بنرش زده بشه.خب دانش اموزان گرامی توجه داشته باشد شاید این جشن برای شما اولین بارتون باشه.برا همین معلم ورزش هر زنگ میاد و چند کلاسو از پایه های مختلف میبره به جز سال اولیا و در زمین بسکتبال به شما توضیحات لازم رو میده.خیلی خب برید سر کلاساتون.
من:وای وای وای وای وای.باورم نمیشه الان میخوام بال در بیام جشن هوراااااااا.وای وای وای کی زنگ میخوره باید بدونم چه جور جشنیه.
رایا:چته بابا چخبرته جو گیر نشو.زنگ اولو که ریاضی داریم.نگران نباش زنگ اول نمیخوره.
ناتسوکو:من که دل تو دلم نیست.
ساکورا:من باید ببینم این جشن بر خلاف رسومات کشو ما هست یا نه.وگرنه شرکت نمیکنم.
من:اه چقدر ناز میکنی؟اینجا ژاپنه و با اران فرق داره.
ساکورا:اولا اران نیست ایرانه.دومن من دوس ندارم برخلاف مقرات کشورم در هر جای دنیا عمل کنم.تمام.
ما:هر چی تو بگی.
بعد حرف زدن رفتیم سر کلاس و من هر دیقه نگاه ساعت میکردم که کی زنگ میخوره.لامصب این عقربه هاش نمیرفتن جلو.زنگ ریاضی مث یه سال برام گذشت.وقتی یه دیقه دیگه مونده بود به زنگ من مث شیری که میخواد به شکارش حمله کنه جلو در ایستاده بودم.
رایا:به به یوزپلنگ ما مث اینکه امادگیش بیسته.
من:حرف نزن.
ناتسوکو:خب اگه پاهاتو این جوری بزاری شتاب سرعتت بیشتر میشه،پتانسیلتم بیشتر میشه در نتیجه انرژی جنبشیتم بیشتر میشه و....
من:اه ناتسوکو بسه مخم رفت نمیخوام روم عمل فیساقوروسی(شرمنده بلد نبودم درس بنویسمش)انجام بدی ولم کن.
رایا:به قول قانون سوم نیوتون هر عملی بازگشتی داره.
من:الان این چه ربطی داشت.
رایا:خب اگه تو پاهاتو روی یه فنر بزاری و بهش کلی فشار بیاری موقع حرکتت کار نیرویFبیشتره.
من:جان ننتون بس کنید.دیگه حال فیزیکو ندارم.بیخیال.ززییینننگگگگگ
من:ووووییییژژژژ.
رایا و ناتسوکو پشت سرم میدویدن.اخرشم به موقع رسیدم.سریع رفتم خوندمش.
وقتی که تمام شد رایا و ناتسوکو اومدن .
ناتسوکو:سایو موضوع جشنه چی بود.
من:جشنایی هستن که تو مجلس سنگین میگیرن و زنو مرد با هم میرقصن از اوناست.
رایا:درست توضیح بده.
من:بابا از همونایی که با یه دست دست همدیگرو میگیرن مرده دست دومشو میزاره رو پهلوی زنه و زنه دستشو میزاره رو کتف مرده او هموناست.
منو ناتسوکو و رایا:هی هی یه لحظه صبر کنید......وای خدا.....اههههه......اوه اوه...
من:بهش توجه نکرده بودم.
رایا:هی وای من.
ناتسوکو:ااااامممممم.خبببب باید منتظر باشیم تا خانم ورزش بیاد و برامون توضیح بده.
من:دل تو دلم نیست.فرض کنید با یه لباس خوشمل بلند جلوی مرد رویاییت و بقیه داری میرقصی.
رایا:منظورت از مرر رویایی چی بود؟
من:هیچی هیچی فقط یه خورده رمانتیکش کردم همین.
رایا:امیدوارم.
من:هوی هوی خودت چی؟هااان.
رایا:هیچی فقط از الان دارم به لباس خوشملم فکر میکنم که چطوری جلوی جمع ظاهر شم.
من:ناتسوکو تو چی؟
ناتسوکو!!!
هوی کجایی تو؟
ناتسوکو:بخشید حواسم جای دیگه ای بود.
یه هو یه پسری با قیافه ی متفکر پشت ناتسوکو بود.
من:اه هه فوجی سنپای شما این جایی.
فوجی:اوه سلام سایو.اره خب منم اومدم ببینم جریان رقص چیه؟
من:هه هه هه خوبه فقط شما میدونی این رقص چطوریه؟
فوجی:نه زیاد اطلاعاتم مث همست.مشتاقم هر چه زود تر اون روز برسه.
من:هه هه هه خیلی خوبه.
وقتی فوجی رفت...
رایا:بچه ها فوجی قراره با کی برقصه؟
ناتسوکو:هر کی باشه باید یه دختر محشری باشه.
رایا:اره...
من:......
ادامه داااااررررددددد......